ملا با پسرش به دُكان حلوا فروشي رفته حلوائي خريده به پسر داد كه به خانه برد و خود مشغول ديدن ساير حلوبات شد. پس از اطمينان از دور شدن پسر رو به حلوا فروش كرده گفت: اگر كسي از شما حلوا بخرد و پول نداشته باشد به او چه خواهيد كرد؟ حلوا فروش گفت: لگدي به او زده بيرونش ميكنم. ملا گفت: بي معطلي به من لگدي بزنيد. صاحب دكان لگدي به او زده خواست بيرون اش بكند. ملا گفت: اگر به اين قيمت ميدهيد يك مقدار ديگر هم حلوا بردارم
۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه
حكايت هاي ملانصرالدين:ملا و قيمت حلوا
ملا با پسرش به دُكان حلوا فروشي رفته حلوائي خريده به پسر داد كه به خانه برد و خود مشغول ديدن ساير حلوبات شد. پس از اطمينان از دور شدن پسر رو به حلوا فروش كرده گفت: اگر كسي از شما حلوا بخرد و پول نداشته باشد به او چه خواهيد كرد؟ حلوا فروش گفت: لگدي به او زده بيرونش ميكنم. ملا گفت: بي معطلي به من لگدي بزنيد. صاحب دكان لگدي به او زده خواست بيرون اش بكند. ملا گفت: اگر به اين قيمت ميدهيد يك مقدار ديگر هم حلوا بردارم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)









هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر