روزي ملا خري را به بازار برد كه بفروشد. هر مشتري كه برايش ميرسيد, اگر از جلو ميامد خر دهانش را باز ميكرد كه دندان بگيرد و اگر از عقب ميامد لگد ميزد.
شخصي به ملا گفت: با اين وضع كسي خر را نخواهد خريد. ملا گفت: مقصد من هم فروش آن نيست فقط ميخواهم مردم بدانند كه من از دست اين حيوان چي ميكشم









هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر