يكشب ملا به طرف خانه اش ميرفت كه مرد مستي به وي تصادف كرد. ملا برگشت و گفت: احمق مگر كور استي كه آدم به اين بزرگي را نمي بيني؟ مرد مست در حالي كه از مستي پس و پيش ميشد گفت: اتفاقا به جاي يكي دوتا ميبينم. ملا گفت: خوب پس چرا با من تصادف ميكني؟ مرد مست گفت: چون من ميخواستم از وسط شما دوتا رد بشوم
۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه
داستان هاي ملا نصرالدين:ملا و مرد مست
يكشب ملا به طرف خانه اش ميرفت كه مرد مستي به وي تصادف كرد. ملا برگشت و گفت: احمق مگر كور استي كه آدم به اين بزرگي را نمي بيني؟ مرد مست در حالي كه از مستي پس و پيش ميشد گفت: اتفاقا به جاي يكي دوتا ميبينم. ملا گفت: خوب پس چرا با من تصادف ميكني؟ مرد مست گفت: چون من ميخواستم از وسط شما دوتا رد بشوم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)









هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر