روزی ملا زیر درخت چارمغز خوابیده بود که ناگهان چارمغزی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد. ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت چارمغز زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه
داستان هاي ملا نصرالدين:داستان درخت چارمغز و ملا
روزی ملا زیر درخت چارمغز خوابیده بود که ناگهان چارمغزی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد. ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت چارمغز زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)









هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر