آی آر نی نی

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

حكايت هاي ملانصرالدين:چاره جويي ملا





روزي گاوي براي خوردن آب سرش را داخل خمره بزرگي كه پر از آب بود كرد. اما ديگر نتوانست آنرا از داخل خمره خارج كند. مردم به دور حيوان و خمره جمع شدند.
اما هر چه كردند نتوانستند سر گاو را از خمره بيرون آورند. از قضا ملا از آنجا ميگذشت مردم وقتي وي را ديدند دست به دامانش شدند تا راه چاره اي نشان بدهد. ملا گفت: زود باشيد سر گاو را ببريد تا خفه نشده و گوشتش حرام نشود. بلافاصله قصابي آوردند و گردن گاو را بريده و تنه اش را جدا كردند. اما سر گاو به داخل خمره رفته و ديگر بيرون نمي آمد. پرسيدند جناب ملا حالا چي كار كنيم؟ ملا باز هم فكري كرده گفت: چاره اي نيست بايد خمره را بشكنيد و سر گاو را از داخلش بيرون بياوريد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر