آی آر نی نی

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

داستان هاي ملا نصرالدين:ملا و ظرف سوراخ



ملا ظرف كهنه اي را به بازار برد كه بفروشد. چون سوراخ بود مشتري اي پيدا نكرد. يكي گفت: اين ظرف ميانش كه چيزي بند نميشود. چه كسي آنرا ميخرد؟ ملا متغيرانه گفت: زن من اين ظرف را پر از پنبه كرد يك ذرهً آن نريخت. چطور تو ميگوئي چيزي در آن بند نميشود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر